تلخ و شيرين جنگ برايم شيرين بود/خاطراتم را به توصيه رهبري نوشتم/شهيد حکيم جرأت روضه خواندن به من داد
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۸۰۷۹۱
خبرگزاري آريا - صادق آهنگران نامش با جبهه و جنگ گره خورده است. حالا بعد از سالها از دفاع مقدس، نوا و نوحههاي او به گوشها آشناست. او درباره روزهاي دفاع مقدس ميگويد که تلخ و شيرين جنگ، برايش شيرين بود. به گزارش خبرنگار فرهنگي باشگاه خبرنگاران پويا، صادق آهنگران از جمله افرادي است که نامش با جنگ و دفاع مقدس پيوند خورده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
صادق آهنگران به لحاظ حضورش در جبهه و نقشي که در پشت جبهه برعهده داشت، خاطرات تلخ و شيرين بسياري دارد که البته خودش معتقد است همه اين خاطرات شيرين است. قرار است کتاب خاطرات او به همراه نوحههايي که در سالهاي دفاع مقدس خوانده شده، در قالب مجموعهاي دو جلدي منتشر شود. اين خاطرات از دوران کودکي آهنگران تا زمان حاضر را دربرميگيرد. آهنگران ميگويد که قصد داشته با بيان خاطرات از دوران پيش از انقلاب تا دوره کنوني، سير نوحههاي دفاع مقدس را به نسل جديد نشان دهد.
آهنگران نيز همانند بسياري ديگر از فرماندهان و رزمندگان حالا بعد از سه دهه خاطرات خود از روزهاي دفاع مقدس را مينويسد. آهنگران در همين رابطه ميگويد که مانند بسياري ديگر از رزمندگان براي پرهيز از ريا، خاطراتش را تاکنون ننوشته است، اما بعد از توصيه رهبر معظم انقلاب احساس کرده که نوشتن خاطراتش اداي ديني است به شهدا. حالا قرار است تلخ و شيرين روزهاي آهنگران در يک مجموعه دو جلدي به چاپ برسد. گفتوگويي که در ادامه منتشر ميشود، بخش نخست مصاحبه آهنگران با تسنيم است:
*تسنيم: شما آدم پرمشغلهاي هستيد. سرتان خيلي شلوغ است، انجام کارهاي هنري، شرکت در مجالس مذهبي و مداحي و ... همه اينها خيلي وقت شما را ميگيرد. با توجه به اين، دوبار اقدام به گفتن خاطرات، تکميل و انتشار خاطراتتان کردهايد. چه ضرورتي احساس کرديد که خاطرات را پس از گذشت تقريباً سه دهه بنويسيد و دوباره تکميلش کنيد؟
تأسف ميخورم از اينکه در زمان جنگ اين خاطرات را ننوشتم. در زمان جنگ اهميت اين موضوع برايم خيلي جا نيفتاده بود، يعني آيندهنگري نکردم. دوستاني بودند که با آيندهنگري و زيرکانه اين روزها را در نظر داشتند، اما من به خاطر مشغله يا به خاطر يکسري اتفاقات اين فرصت را نداشتم تا خاطرات را همان زمان بنويسم. از سوي ديگر، فکر ميکردم رزمنده نبايد ريا کند؛ البته اين فکر در ميان اکثر بچهها بود.
نيتها خير بود، اما ضرري که اين نوع نگاه داشت، اين بود خوب نتوانستم حواسم را روي فداکاريهاي بچه ها متمرکز کنم، صحنههايي در جنگ رخ ميداد که نقل آنها براي نسلهاي آينده مؤثر بود، ماهيت رزمندگان جوان در زمان انقلاب و پيش از آن را نشان ميداد، بيان اين صحنهها روشنگري در زمينه فداکاريها و جنگ بود. من شاهد اين صحنهها و اتفاقات بودم. اگر آن زمان اين حس را داشتم سعي ميکردم اين کار را انجام بدهم، اما متأسفانه آن زمان روي اين قضيه دقت نداشتم. بعد از جنگ، وضعيت کمي تغيير کرد. نصايح بزرگان خصوصاً مقام معظم رهبري در اين رابطه انگيزه خيلي زيادي به من داد. مشغله زيادي دارم، اما احساس تکليف کردم. وقتي مقام معظم رهبري بر ضرورت بيان خاطرات تأکيد کردند، فهميدم که خيلي چيزها را از دست دادم و درصدد جبران آن برآمدم. به هر حال من فردي بودم که هشت سال کنار اين شهدا بودم، فداکاريهايشان را ديدم، با نفس شهدا و به برکت اهل بيت(ع) و نفس امام(ره) در اين راه قدم گذاشتم و فعاليت کردم.
همانطور که مقام معظم رهبري فرمودند، هر فردي ديدي مختص خودش را به حوادث دارد. براي هرکسي اتفاق خاصي ميافتد که امکان دارد براي ديگري رخ نداده باشد. اگر بچههاي جبهه، همه اين جمعيتي که از شهدا بازماندند، ذهنشان را فعال و خاطراتشان را يادداشت کنند، براي هر کسي تجربه واتفاق جديدي ثبت خواهد شد که امکان دارد براي ديگري اين تجربه وجود نداشته باشد. به همين دليل مقام معظم رهبري از جنگ با عنوان گنجي که تمام نميشود، ياد کردهاند. با توجه به اين مسائل، احساس وظيفه و تکليف کردم که در اين عرصه وارد شوم و هرآنچه که در ذهن داشتم، روي کاغذ بياورم. البته گاه در ذهن به دليل گذشت سالها خلأهايي ايجاد ميشود، در اين زمان از همسنگران، فرماندهان، دوستان و بچههاي تبليغات جنگ براي يادآوري کمک ميگرفتم. فرد ديگري که من را به اين کار واداشت، علي اکبري مدير نشر يازهرا(س) بود.
تا پيش از انتشار اين خاطرات، افراد مختلفي به صورت مکرر براي مصاحبه مراجعه ميکردند، خاطره ميگرفتند و در آرشيوها ميبردند، اما با وجود اينکه وقتم گرفته ميشد، اما نتيجه روشني نداشت. به همين دليل براي نقل خاطرات دلسرد بودم. فکر ميکردم که با اين همه مشغله و کارهايي که دارم، وقت ميگذارم اما فايده ندارد؛ به همين دليل به همه آنهايي که علاقه نشان ميدادند، جواب منفي ميدادم يا به گونهاي از زير اين کار شانه خالي ميکردم. يکي از افرادي که به همين نيت مراجعه ميکرد، آقاي علي اکبري بود. او را در وهله اول طبق تجربيات گذشته رد کردم، اما او خيلي پيگير بود. جواني بود که جنگ را نديده بود، اما علاقه وافري به آثار دفاع مقدس داشت. خيلي مُصر بود و بر خواستهاش ايستاد. دست آخر، يک روز در اهواز به او پاسخ مثبت دادم، اما نه با دلگرمي. ميخواستم دست به سرش کنم، اما او پيله کرده بود. چند روز بعد با چند نفر سوار بر يک پرايد با زحمت از تهران به اهواز آمد و تجهيزات و دوربين و ... را با خودش آورد. دلم سوخت. گفتم معلوم است بنده خدا انگيزه بالايي دارد. آن روز سه ساعت گفتوگو داشتيم.
علاوه بر اين، مجموعهاي از نوارهاي نوحه دفاع مقدس جمعآوري کرده بودم. آقاي اکبري در آن جلسه خواست که اين مجموعه را هم با خود ببرد. مجموعه ارزشمندي از نوارها جمعآوري شده بود. هم خودم اين نوارها را جمع کرده بودم و هم چند نفري از مازندران، بهبان و مشهد نوارهايي را که از من داشتند، به دستم رساندند. نگهداري اين مجموعه که حدود 100 حلقه نوار بود و اينکه اينطور به دستم رسيده بود، برايم ارزشمند بود. با وجود اين، نوارها را به او سپردم، اما بعد از مدتي ديدم خبري از آقاي اکبري نشد. با خودم گفتم که او هم نوارها را برداشت و با خود برد و خبري نشد. خيلي ناراحت بودم، تا اينکه بعد از مدتي اطلاع داد که پيگير کارهاست. در همان ايام، سفري به شهر ري داشتم. در تماسي که در آن روزها داشتم، آقاي اکبري گفت که وقتي به زيارت ميرويد، به منزل ما هم بياييد. آن زمان منزل آقاي اکبري در شهر ري بود. با يکي از بچههاي فرهنگي که همراهم بود، به منزل آقا اکبري رفتيم. همسر ايشان وقتي ما را ديد، گفت تمام زندگي ما نوارهاي شما شده است! خيلي تعجب کردم. ديدم اکبري تمام نوحههايي را که خوانده بودم، جمعآوري کرده است. براي اينکه مجموعه کامل شود، به ديگر شهرها هم سر زده بود و همه را پيدا کرده و کدبندي کرده بود. رمز عملياتها را هم بر نوارها نوشته بود. اينها را که ديدم، اعتمادم جلب شد. کاري که بايد چند سال نهادهاي انقلابي انجام ميدادند، اکبري يک تنه انجام داده و از پسش برآمده بود. انگيزه پيدا کردم.
در همين زمان کتاب اول خاطرات منتشر شد. با وجود اينکه پراکندهگويي کرده بودم، کتاب بازخورد خوبي در جامعه داشت. رسانهها به آن پرداخته بودند و مردم نيز نسبت به آن واکنش نشان داده بودند. ديدم نه، واقعاً طالب دارد. همين موضوع من را بيشتر دلگرم کرد تا پيگير ثبت خاطراتم باشد. اين اتفاقات مصادف شد با بيانات مقام معظم رهبري در خصوص ثبت خاطرات جنگ. انگيزهام دوچندان شد.
عليرضا کمرهاي، نويسنده و پژوهشگر زبردست، ناظر اين کتاب بود. او گفته بود که به دنبال خاطرات آهنگران برويد و چاپ کنيد، او خودش دنبال شما ميآيد. واقعاً همينطور بود. اين کتاب با اين پراکندگي انقدر استقبال شد. خيلي کار فني نبود و عاميانه گفته شده بود، مُصِر شدم اين دفعه خودم دنبال اين قضيه بروم. در اين مدت چند جلسه با آقاي اکبري و چند جلسه با آقاي کمرهاي داشتم. نتيجه آن نيز ثبت خاطراتم از دوران کودکي تا اين روزهاست. پيشنهاد مؤلف اين بود که خاطرات تا پايان جنگ و با رحلت امام(ره) به اتمام برسد، اما من پيشنهاد دادم که با ادامه خاطرات به بعد از جنگ، سير جنگ را ترسيم کنيم. بگوييم که جنگ از کجا شروع شد، چه روندي داشت و بعد از آن چه اتفاقي افتاد؟، ارزشها را چگونه به جوانان منتقل کرديم و بگوييم که شعرهاي جنگ و سبک نوحههاي جنگ چگونه شکل گرفت و ... . هدفمند جلو آمدم و دوست داشتم اينها ثبت شود. روالي را شروع کردم که پيشکسوتان حوزه خاطرهنويسي و به خصوص رهبر معظم انقلاب بر آن تأکيد داشتند.
*تسنيم: گويا بخشي از کتاب خاطرات شما، به نوحههاي شما اختصاص دارد. هدفتان از اينکه اين بخش هم به خاطرات افزوده شود، چيست؟
موضوع ديگري که به موازات خاطرات در اين اثر مورد توجه قرار گرفت، نوحهها بود. قصد داشتم که با پرداختن به اين وجه از خاطرات جبهه، ارزشهاي هشت سال دفاع مقدس را به مخاطب منتقل کنم و به جوانان بگويم که چطور اين ارزشها منتقل ميشد؟ شعرهاي جنگ چه سيري داشت، از کجا شروع شد و اين سرودهها از چه الهام ميگرفتند و... . من در اين قضيه هم هدفمند ورود کردم. رهبر معظم انقلاب نکاتي را درباره شعر و نوحهها يادآوري و تأکيد کردهاند که از اين موارد ميتوان به ضرورت پيوند شعر با دغدغههاي مردم و مسائل روز، بيان مسائل اجتماعي و روش پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)، توجه به فرهنگ عاشورا، توجه به سبکهاي موسيقي و شعري خودمان و ... اشاره کرد. سبک شعر نوحهها و موسيقي و محتواي اشعار را قبل از انقلاب و آن سرودهها و سبکهايي را که تأثيرگذار بود، بررسي کردم ديدم که بسياري از اين اشعار با فرهنگ عاشورا پيوند خوبي خورده است. سبک من سبک جنوبي بود. تلاش داشتم که در اين نوحهها سه بُعد از فرهنگ عاشورا؛ حماسه، سوز و پيام توجه داشته باشم. به عنوان نمونه، اگر ميخواهم از شهيدي سخن بگويم، حماسه و پيامش را بگويم و بعد به سوز و مصيبت آن نيز بپردازم. در کنار اينها به دغدغههاي اجتماعي و سياسي روز توجه و پيوندي نيز با هشت سال دفاع مقدس داشته باشم. در اين مدت احساس نياز کردم که بايد وارد عرصه دفاع مقدس شوم. ديگر با نوحه نميتوانم به صورت گسترده کار کنم. يعني به موقعيت زمان و مخاطب و در چهارچوب شرع حرکت کنم. فکر کردم وقتي ميخواهم راجع به «مرگ بر آمريکا» بخوانم، ديگر با سينهزني و نوحه جور در نميآيد؛ به همين دليل در عرصه موسيقي نيز وارد شدم تا از اين طريق بردش را وسيعتر و گستردهتر کنم.
نوشتن خاطراتم اداي دين به شهدا بود
بعد از انقلاب شاعران و هنرمندان متعددي وارد اين حوزه شدند. اشعار افرادي مانند مرحوم آقاسي، عليرضا قزوه و فريد طهماسبي با آن شعر معروف «سبک بالان خراميدند و رفتند ...» و ديگر شاعران، همگي نگاهي به جبهه داشتند و با توجه به موقعيت زماني فعلي اين اشعار را سرودند و در اين زمينه فعاليت کردند. با توجه روند شعر از قبل از انقلاب تا زمان جنگ، بعد از جنگ و در حال حاضر، تصميم گرفتم که اين خاطرات از دوره کودکي باشد تا اين سير به خوبي نشان داده شود. عزيزان بسياري هستند که در اين راه فعاليت ميکنند، اما قصد داشتم که اين سير از زبان من هم بيان شود.
*تسنيم: بعضيها معتقدند کار يک سرباز و رزمنده تمام نميشود، مگر اينکه خاطراتش را بگويد. من از صحبتهاي شما اينطور برداشت کردم که شما احساس ميکنيد که اگر اين خاطرات را نميگفتيد، رسالت خود به عنوان يک سرباز را به اتمام نرساندهايد.
بله؛ همينطور است. آنچه که از انسان ميماند، کارها و هنري است که داشته است. من با نيت باقيات الصالحات خاطراتم را نوشتم. اميدوارم که ديگران هم همين نيت را داشته باشند تا روايتي نقل، کتابي نوشته و منتشر شود و به دست نسلهاي بعد برسد. بزرگان نيز همين کار را کردند. به قول رهبر معظم انقلاب و امام راحل(ره)، جنگ گنجي است که همه معارف را ميتوان در آن يافت؛ مانند کربلا و فرهنگ عاشورا. هرچه بخواهيم در گنج کربلا نهفته است. دفاع مقدس هم برگرفته از فرهنگ کربلاست. هر نکته اخلاقي، خانوادگي، اجتماعي، فرهنگ ايثار، آرمان استکبارستيزي و ... هرچه بخواهيم در فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس هست؛ لذا احساس کردم با انجام اين کار ميتوانم نقش بسياري در ذخيره آخرت خودم و سازندگي نسل آينده داشته باشم. نوشتن خاطرات در واقع ادا کردن ديني بود که شهدا بر گردن من داشتند.
صادق آهنگران به همراه زندهياد معلمي
تسنيم: در مورد تأثير نوحهها و مداحيهاي شما براي رزمندهها وجبههها بارها گفته شده و برکسي پوشيده نيست و همه بر اين امر اذعان دارند، شما اين نوحهها را در جبههها ميخوانديد و به رزمندگان روحيه ميداديد. همه با شنيدن اين نوحهها به ياد آن روزها و رشادتهاي رزمندگان ميافتند، اما سؤالم اين است که خود شما اين روحيه و انرژي را از کدام سردار شهيد ميگرفتيد؟
خودم اعتقادم اين است که در درجه اول خدا و بعد لطف اهل بيت(ع) بود، همه چيز لطف آنها بود، اين را نميتوان منکر شد، اما بعد ازآن بزرگواران، اگر نَفَس شهدا نبود، اين نوحهها مشهور نميشد. اگر شهدايي که به تعبير امام ره صد ساله را يکشبه رفتند، نبودند، هيچ وقت منِ آهنگران هم نبودم. يکي از افرادي که نقش بسيار مؤثري در اين زمينه داشت، حبيب الله معلمي بود. اين پيرمرد همگام با شهدا ما را راه انداخت. مرحوم معلمي استادي بود که من را براي حرکت در اين راه و تدام اين حرکت، تشويق ميکرد. خيلي صبور بود، پشتکار قوي داشت. پيرمرد بود، اما همت بالايي داشت. تا صبح بيدار بود، شعرها را با هم هماهنگ ميکرديم، من ميخوابيدم اما او بعد از اين تازه به مزرعه ميرفت و بيل ميزد. پاک بود. مرحوم معلمي با شهدا و بچههاي جبهه عجين بود و همين انس سبب شد تا سرودههايش در جانها نفوذ کند.
شهيد حکيم به من جرأت روضه خواندن داد
تسنيم: بله، مرحوم معلمي نقش مهمي در مديريت نوحهها داشتند، اما پرسش من بيشتر معطوف به اين است که خود شما اين انرژي و روحيه را از کدام سردار شهيد وام ميگرفتيد؟
حسين علمالهدي که رفيق صميمي و بچه محلمان بود. همچنين شهيد محمدعلي حکيم که هر دو اين بزرگواران در هويزه شهيد شدند. اين دو نفر نقش بسيار زيادي داشتند. محمدعلي حکيم به من جرأت داد که نوحه بخوانم. علمالهدي و حکيم هر دو در اينکه من وارد مبارزات پيش از انقلاب و بعد از آن وارد جبهه شوم، نقش اساسي داشتند. قبل از انقلاب شعارگوي راهپيماييها بودم، اما حکيم به من جرأت داد و من را تشويق کرد که روضه بخوانم و مداحي کنم.
تلخ و شيرين جنگ برايم شيرين است
*تسنيم: بيان کداميک از خاطرات برايتان دشوار بود؟
تلخ و شيرين هشت سال دفاع مقدس خيلي زياد است، اما روي هم رفته تلخ و شيرين آن براي من شيرين بود. دفاع مقدس براي خدا بود، هرچه که براي خدا باشد، شيرين است. وقتي دفاع مقدس و روزهايي را که در جبهه بوديم، مرور ميکنم، ياد جمله پربرکت و پرمحتواي حضرت زينب(س) در کاخ ابن زياد ميافتم که در جواب ابن زياد فرمودند: «ما رأيت الا جميلاً: غير از زيبايي چيزي نديدم».
درجه ايمان حضرت زينب(س) خيلي بالا بود. بدن مبارک برادر و خانوادهاش قطعه قطعه شد، سر بر روي نيزه رفت، همه کشته يا اسير شدند، اما ايشان فرمودند که جز زيبايي چيزي نديدند. هرچه که براي خدا باشد، هم زيباست و هم ماندگار؛ لذا قيام امام حسين(ع)، با وجود همه تلخيها و گريهها، چون براي خدا بود هم زيبا بود، هم زيبا بود و هم ماندگار شد.
دفاع مقدس هم روزهاي تلخ و شيرين بسيار داشت. صفا و صميميت و اخلاصي که بچهها در آن سالها داشتند، همه چيز را خدايي کرده بود. از اين جهت است که ميگويم همه تلخ و شيرينيهاي جنگ براي من شيرين بود.
ادامه دارد...
انتهاي پيام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۸۰۷۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رامالله: اگر حمایت آمریکا نبود نتانیاهو جرأت به چالش کشیدن قوانین بینالمللی را نداشت
سخنگوی ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین تاکید کرد اگر حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی نبود نخست وزیر این رژیم جرأت نمیکرد قوانین بینالمللی را به چالش بکشد.
به گزارش ایسنا، نبیل ابوردینه، سخنگوی تشکیلات خودگردان فلسطین گفت: اگر حمایت غیر اخلاقی و جانبدارانه آمریکا از رژیم اشغالگر نبود بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل جرأت نمیکرد با پافشاری بر تکمیل و ادامه تجاوز و ارتکاب کشتارهای جمعی بیشتر علیه ملت فلسطین مشروعیت و قوانین بینالمللی را به چالش بکشد.
طبق گزارش سما، وی افزود: جانبداری کورکورانه آمریکا از اسرائیل و حمایت از آن در برابر مجازات و قوانین و مشروعیت بینالمللی ثابت کرد که دولت آمریکا شریک جنایتهای نتانیاهو است و مسئولیت کامل ادامه جنگ نسل کشی را بر عهده دارد.
ابوردینه از دولت آمریکا خواست فورا وارد مداخله شده و مقامات رژیم اشغالگر را به توقف جنایتهای خود ملزم کند و مانع حمله رژیم صهیونیستی به شهر رفح شود که پیامدهای خطرناکی برای تمام منطقه و جهان خواهد داشت.
وی از جامعه بینالمللی خواست فورا برای ممانعت از ادامه جنایتهای رژیم صهیونیستی و مجازات آن به دلیل جنایتهای جنگی و نقض تمام قوانین بینالمللی وارد عمل شوند.
بنیامین نتانیاهو سه شنبه گفت: تغییری در اهداف جنگ ایجاد نشده است و ما هرگز حل و فصلی را درباره رفح نمیپذیریم. احتمال رسیدن به معامله تبادل اسرا اندک است. ما عقب نشینی کامل از نوار غزه را قبول نمیکنیم و تسلیم حماس نمیشویم. توقف جنگ قبل از نابودی گردانهای حماس در رفح ممکن نیست.
نخستوزیر رژیم صهیونیستی همچنین مدعی شد: چه درباره آتشبس و تبادل اسرا توافق کنیم و چه نکنیم نیروهای ما برای ریشه کن کردن حماس وارد رفح خواهند شد. این ایده که ما جنگ را قبل از دستیابی به همه اهداف خود پایان خواهیم داد، غیرقابل قبول است. ما وارد رفح میشویم و تمام گردانهای حماس را با توافق یا بدون توافق در آنجا نابود میکنیم تا به پیروزی کامل برسیم.
انتهای پیام